کد مطلب:227806 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:200

یادگار همیشه جاویدان نیشابور
«اباصلت هروی»، از یاران نزدیك امام، می گوید: من همراه امام علی بن موسی الرضا علیه السلام بودم. هنگامی كه می خواست از نیشابور برود، بر استری خاكستری رنگ سوار بود و «محمد بن رافع» و «احمد بن الحرث» و «یحیی بن یحیی» و «اسحق بن راهویه» و گروهی از علما گرد امام اجتماع كردند، عنان استر را گرفتند و گفتند: تو را به حرمت پدران پاكت سوگند می دهیم كه برای ما حدیثی كه خود از پدرت شنیده باشی، بگو.



[ صفحه 46]



امام سر از محمل بیرون آوردند و فرمودند:

پدرم بنده ی شایسته ی خدا موسی بن جعفر علیه السلام برایم گفت كه پدرش جعفر بن محمد صادق علیه السلام از پدرش محمد بن علی باقر علیه السلام از پدرش علی بن الحسین سید العابدین علیه السلام از پدرش سرور جوانان اهل بهشت حسین علیه السلام، از پدرش علی بن ابیطالب علیه السلام نقل كرد كه فرمود: از پیامبر صلی الله علیه و آله شنیدم كه می فرمودند فرشته ی خدا جبرئیل گفت: خدای متعال فرموده است:

منم خدای یكتا كه خدایی جز من نیست؛ مرا بپرستید. كسی كه با اخلاص گواهی دهد كه خدایی جز الله نیست، در قلعه ی من درآمده و كسی كه به قلعه ی من درآید، از عذاب من ایمن خواهد بود. [1] .

در روایتی دیگر «اسحق بن راهویه» كه خود در این جمع بود، می گوید: امام پس از بیان مطالب بالا، اندكی بر مركب خود راه پیمودند و آنگاه فرمودند:

بشروطها و أنا من شروطها

ایمان به یگانگی خدا كه موجب ایمنی از عذاب الهی می شود، شرایطی دارد و پذیرش ولایت و امامت ائمه علیه السلام از جمله ی آن شرایط است.

سرانجام امام در میان شور و شوق مردم، حدیث را فرمودند و



[ صفحه 47]



بیست و چهار هزار قلمدان آماده ی نوشتن كلمات امام شدند. [2] .

صاحب كشف الغمه و برخی دیگر، این حادثه را چنین نقل كرده اند:

چون امام رضا علیه السلام وارد نیشابور شدند؛ ابوزرعه و محمد بن اسلم طوسی كه دو پیشوا و حافظ احادیث نبوت بودند، به محضر حضرت شرفیاب شده و عرض كردند: ای امام! ای سلاله ی پاك! و ای خلاصه ی نبوت! به حق پدران پاكیزه و گذشتگان گرامی خود، چهره ی مبارك را به ما بنما و حدیثی از پدران خود برای ما روایت كن، كه ما با آن حدیث تو را یاد كنیم.

حضرت استر خود را نگه داشتند؛ سایبان مهد را برداشتند و چشمان مسلمانان را به طلعت مبارك خود روشن كردند. مردم ایستاده بودند؛ برخی فریاد می زدند؛ گروهی می گریستند؛ بعضی جامه بر تن می دریدند و برخی خود را به خاك افكنده بودند و آن ها كه نزدیك بودند، تنگ استر آن حضرت را می بوسیدند.



گرش ببینی و دست از ترنج بشناسی

روا بود كه ملامت كنی زلیخا را



مردم از سر شوق به همان حال، گریان و دگرگون بودند تا روز به نیمه رسید. پیشوایان و قاضیان فریاد كشیدند: ای مردم! گوش فرا دهید



[ صفحه 48]



و یاد بگیرید و پیامبر صلی الله علیه و آله را درباره ی عترتش اذیت نكنید. آنگاه مردم نیشابور گوش فرا دادند.

سپس امام علیه السلام این حدیث را املاء فرمودند:

كلمة لا اله الا الله حصنی فمن قالها دخل حصنی و من دخل حصنی امن من عذابی. [3] .

هروی می گوید: امام از نیشابور بیرون آمدند و در «ده سرخ» [4] پیاده شدند و برای اقامه ی نماز آب خواستند و ما آب نداشتیم. امام به دست مبارك خویش خاك را كاویدند و چشمه ای جاری شد؛ چنان كه آن گرامی و همه ی همراهان وضو ساختند و اثر این آب تاكنون باقی است. [5] .


[1] عيون اخبار الرضا، ج 2، صص 133 - 132.

[2] بحارالانوار، ج 49، ص 127.

[3] كشف الغمه، ج 3، ص 102.

[4] - ده سرخ در نيم فرسخي شريف آباد و شش فرسخي مشهد مقدس واقع شده است (منتخب التواريخ).

[5] عيون اخبار الرضا، ج 2، ص 135.